مهندسی ژنتیک و خاتمه ماهیت آدمی

به گزارش وبلاگ مهیار، بیل مک کیبن نویسنده کتاب کافی است: مهندسی ژنتیک و پایان ماهیت آدمی1 که به تازگی به وسیلة انتشارات بلومزبری انتشار یافته، از نویسندگان مدافع محیط زیست است که با نشریات سرشناسی نظیر نیویورک ریویو اوبوکز، نیویورک تایمز و نیویورکر، همکاری دارد.

مهندسی ژنتیک و خاتمه ماهیت آدمی

مهندسی ژنتیک و سرانجام ماهیت آدمی

گفت وگو با بیل مک کیبِن

اشاره:

بیل مک کیبن نویسنده کتاب کافی است: مهندسی ژنتیک و سرانجام ماهیت آدمی1 که به تازگی به وسیلة انتشارات بلومزبری انتشار یافته، از نویسندگان مدافع محیط زیست است که با نشریات سرشناسی نظیر نیویورک ریویو اوبوکز، نیویورک تایمز و نیویورکر، همکاری دارد.

از این نویسنده، به جز آخرین اثرش، تا کنون پنج کتاب دیگر هم به چاپ رسیده که در هر کدام یکی از جنبه های اساسی زیست محیط انسان مدرن با نگاهی نقّادانه مورد ارزیابی قرار گرفته است. نخستین تألیف او با نام تعطیلی صد دلاری، مسئلة ایام فراغت را مورد بحث قرار داده و در کتاب سرانجام طبیعت پدیدة ازدیاد دمای زمین و اثرات آن مطالعه شده است.

کتاب شاید یک نفر به مسئلة جنجال برانگیز افزایش جمعیت می پردازد و کتاب عصر از دست دادن اطلاعات موضوع انفجار اطلاعات و نحوة تعامل افراد با آن، بررسی شده و بالاخره در کتاب امید، آدمی و وحش مسئلة آشتی آدمی با طبیعت را مورد بحث قرار می دهد.

مهندسی ژنتیک، مرزهای زیادی را در دست کاری ژن های انسانی درنوردیده است و در آستانة کسب توانایی برای ایجاد تغییراتی در ویژگی های انسان های آینده، براساس تمایل و سفارش والدین یا هر سفارش دهندة دیگر است.

آقای بیل مک کیبن بر این باور است که اعمال این گونه تغییرات می تواند زندگی آدمی و بلکه ماهیّت او را به کلی محو و نابود کند و شکافی بزرگ میان گذشته و آیندة بشریت ایجاد کند. مک کیبن در عین حال، مخالف کاربرد بیوتکنولوژی در امور پزشکی و مداوای بیماران نیست.

این گفت وگو را که با وی اجرا شده است می خوانیم:

شما در کتاب مهندسی ژنتیک، نسبت به خطرات متعدد ناشی از فناوری های نو که توانایی طراحی دوباره آدمی را دارند، هشدار می دهید. آیا واقعاً چنین خطری آدمی را تهدید می کند؟

محققانی که در حوزة ژنتیک پژوهش می کنند، به طور مستمر در کار کشف بخش هایی هستند که بعضاً یا کلاً به مولکول دی.ان.ای و قابلیت های نهفته در آن ارتباط دارند. این بخش ها بر روی همة جنبه های مادی و روانی آدمی، از قد، رنگ چهره و توانایی های عضلانی گرفته تا ضریب هوش، اجتماعی یا خجالتی بودن و گرایش به امید و شادمانی و نظایر آن، تأثیر می گذارند. درست همان گونه که امروزه این قبیل تغییرات در حیوانات عملی می گردد، برخی از دانشمندان درصدد هستند که با دست کاری جنین آدمی در مراحل اولیه، نظیر این تغییرات را در انسان ها هم به وجود آورند.

این دعوی، گزاف به نظر می رسد. آیا واقعاً چنین فکر می کنید که در جامعه علمی، کسی به انجام چنین عملی مبادرت می ورزد و حتی با فرض اینکه افرادی بخواهند چنین کنند، آیا چنین نیست که تحقق این امر، به این زودی ممکن نخواهد بود و به زمان بسیار درازی نیاز دارد؟

برخی از محققان که از توانایی و قابلیت علمی بالا برخوردار هستند و به امکانات مالی فراوان هم دسترسی دارند، دقیقاً می خواهند چنین اقدامی را انجام دهند. به نام مثال، جیمزواتسن، یکی از دو کاشف مولکول دی.ان.ای را در نظر بگیرید که در بهار امسال و در پنجاهمین سالگرد انتشار اکتشاف مولکول دی.ان.ای که برای او و همکارش فرانسیس کرک، جایزة نوبل زیست شناسی را به ارمغان آورد، مصرّانه خواهان پیشبرد مهندسی ژنتیک تمام عیار موسوم به germline شده که در آن اجزای درونی سلول های آدمی، دست کاری می شوند.

او که نخستین رئیس پروژة ژنوم یا تهیة نقشه جغرافیایی ژنتیکی بدن آدمی بود، صریحاً افراد را تشویق می کند که با استفاده از دانش نو ژنتیک، دست به کار تحصیل کمال در خلقت آدمی شوند و اموری نظیر خجالتی بودن و عدم اعتماد به نفس را از جامعة انسانی حذف کنند. او می گوید: چه کسی یک نوزاد زشت می خواهد؟ اگر بتوانیم با دست کاری در ژن های افراد، انسان های بهتری به وجود آوریم، چرا چنین نکنیم؟

واتسن در این زمینه تنها نیست. محققان برجسته در دانشگاه های ام.آی.تی و کالیفرنیا در لوس آنجلس، نه تنها به این نوع افکار به نام ایده هایی خوب نظر می کنند که آنها را اجتناب ناپذیر می دانند و معتقدند ظرف چند سال آینده، می توان برای پول دارها فرزندانی متولد کرد که توانایی های آنان حتی از پیش تقویت شده باشد.

لی سیلور متخصص ژنتیک در دانشگاه پرینستن، در کتاب تازه خود با نام بازسازی بهشت عدن، می گوید: چرا نباید از این توانایی و قدرت نو استفاده کرد؟ ما همة جنبه های دیگر زندگی و هویت بچه ها مان را با استفاده از تأثیرات قدرتمند محیطی و اجتماعی کنترل می کنیم. پس بر چه مبنایی تأثیرات مثبت پروژة ژنتیک را بر روی جوهره و ماهیت افراد، نفی می کنیم. ما که حقّ والدین را به نفع رساندن به فرزندانشان در هر مورد دیگر قبول می کنیم، چرا این حق را در این زمینه به رسمیت نشناسیم؟

این پرسش جالبی است؛ واقعاً تولید نوزادان بهبود یافته چه اشکالی دارد؟

این نکتة اصلی مورد بحث، در کتاب تازة من است. نویسندگان دیگری که در این زمینه قلم زده اند، کوشیده اند به جنبة عملی مسئله بپردازند و این نکته را مورد توجه قرار داده اند که این فناوری ها می توانند اشتباهات بزرگ و خطرناک هم به بار آورند یا آنکه به ازدیاد شکاف میان فقرا و اغنیا، بر مبنای تفاوت های بیولوژیک آنان دامن بزنند. امّا من کوشیده ام مسئله ای عمیق تر را مطرح سازم و آن اینکه اگر ما به اِعمال این گونه تغییرات مبادرت ورزیم، معنای زندگی آدمی به کلّی محو و نابود می گردد.

برای آنکه متوجه شوید منظورم چیست، برای یک لحظه تصور کنیم خود شما در زمرة آن دسته از نوزادانی بوده اید که به روش های ژنتیکی در ساختار بیولوژیک شما تغییر داده اند و آنها را بهبود بخشیده اند؛ حال از خود سؤال کنید که آیا هوش شما متعلق به خودتان است؟ حالات روحی شما واقعاً محصول تجربه های شخصی خود شما یا نتیجة تأثیر پروتئین هایی است که در سلول های بدن شما کار گذارده شده است؟ دستاوردهای حرفه ای یا تحصیلی شما، امیدها و آرزوهای تان، رؤیاهای تان، به شما تعلق دارند یا به طور مصنوعی در شما القا شده اند؟ آیا در این دنیا، هیچ چیز می تواند برای شما معنا داشته باشد؟ یا آنکه شما بیشتر شبیه یک روبات هستید که از پیش، همة امور در ساختار بدنی و روحی تان برنامه ریزی شده است؟ ما به شیوه های متفاوت می کوشیم بر فرزندانمان تأثیر بگذاریم، امّا بخشی از فرایند رشد و بالغ شدن، عبارت است از تعامل با همین نوع تأثیرگذاری ها و موضع گرفتن در برابر آنها. اینکه فرزندان در برابر والدین طغیان می کنند به همین نکته بازمی گردد که می خواهند عدم موافقت خود را با برخی از این تأثیرگذاری ها نشان دهند، امّا اگر شما در زمرة افرادی هستید که با دست کاری ژنتیکی به نحو خاصی برنامه ریزی شده اید، نمی توانید در برابر این قبیل تأثیرات، واکنشی اصیل نشان دهید.

این فناوری، بنیادی ترین تکنولوژی است که در اختیار بشر قرار گرفته و شکافی بزرگ میان گذشته و آینده بشریت ایجاد خواهد کرد.

آیا می توان از ظهور دنیایی که در آن نوزادان طراحی شده به دنیا می آیند، جلوگیری کرد، بدون آنکه در راه پیشرفت دانش پزشکی و علوم زیستی، محدودیتی به وجود آید؟

بله، این امر کاملاً امکان پذیر است. بینشی که از رهگذر پیشرفت های ژنتیکی به دست آمده، تا به امروز راه های درمان متعددی را برای انواع بیماری ها مطرح ساخته است. به نام نمونه ژن درمانی که در آن دانشمندان به جای ژن های جهش یافته ای که کارکرد صحیح خود را انجام نمی دهند، ژن هایی با عملکرد صحیح در سلول بدن بیماران جایگزین می کنند و برای مثال به کسانی که به بیماری سیستیک فیبروسیس (استخوانی شدن بافت های ریه) مبتلا هستند، امکان می دهند که به عوض مرگ تدریجی به دلیل از کار افتادن ریه ها، به زندگی عادی خود ادامه دهند، در زمرة این قبیل کاربردهای مناسب مهندسی ژنتیک است. این نوع کاربرد مهندسی ژنتیک، منجر به تولید نوزادان طراحی شده نمی گردد.

برخی دیگر از محققان در تلاش هستند تا داروهایی تولید کنند که قادر است ساختارهای ژنتیکی سلول های سرطانی را مورد حمله قرار دهد. همة این قبیل تحقیقات، بسیار مفید و ضروری است و منجر به شناخت بهتر واقعیت های عالم موجود می گردد. حتی روش ها و ایده های بحث انگیزی نظیر شبیه سازی جنین به منظور استفاده از ساقة سلول های آنها، عمل نادرستی نیست و لزومی ندارد که متوقف گردد، امّا دانشمندان، سیاست مداران و قانون گذاران باید با همکاری نزدیک یکدیگر، قوانین و مقرراتی تدوین کنند تا مانع از آن گردد که تحقیقات دربارة تولید جنین های شبیه سازی شده چند روزه، جهت استفاده از ساقة سلول های آنها، به تولد نوزادان طراحی شده منجر گردد.

آیا مهندسی ژنتیک، تنها فناوری است که موجب نگرانی شما شده یا آنکه خطرات مشابهی از ناحیة فناوری های دیگر در کمین است؟

تغییراتی که دانشمندان می توانند در مولکول دی.ان.ای ایجاد کنند، در حال حاضر در رأس قابلیت های فناوری واقع شده است و توانایی بسیار زیادی به محققان داده است. برخی از پژوهشگران مدعی هستند که هم اکنون نوزادان شبیه سازی و طراحی شدة آدمی با استفاده از روش های ژنتیکی دست کاری در سلول ها، به دنیا آمده اند، امّا مهندسی ژنتیک نوع germline تنها خطر بالقوه ای نیست که جوامع بشری را تهدید می کند.

پیشرفت هایی که در زمینة تولید روبات ها در دست انجام است، کار را به جایی رسانده که برخی از دانشمندان از هم اکنون مدعی شده اند که نسل آدمی تنها در صورتی امکان بقا خواهد داشت که خود را با ماشین های هوشمند پیوند بزند و با بهره گیری از توان محاسباتی رایانه ها و روبات ها و متصل کردن تراشه های سیلیکنی به بدن خود، قابلیت های هوشی و ادراکی خویش را افزایش دهد.

رادنی بروکز از دانشگاه ام.آی.تی، صریحاً متذکر شده که مسئلة پیوند انسان و ماشین در دوران حیات خود ما محقق خواهد شد و هانس موراوک از بنیاد کارنگی هم تأکید دارد که آدمی به صورت طبیعی قادر نخواهد بود در عرصة رقابت با گونه های هوشمندتر، پیروز از میدان بیرون بیاید. دانشمندان دیگری با توجه به پیشرفت هایی که در زمینة نانو تکنولوژی به وقوع پیوسته و به صورت روزافزونی در حال توسعه است، یادآور شده اند که آدمی به زودی قادر خواهد بود با استفاده از ماشین های بسیار ریز، کار تعمیر بخش های آسیب دیده درون بدن را به نحو مستمر انجام دهد و به این ترتیب، امکان جاودانگی فیزیکی و طبیعی را فراهم آورد.

همه این قبیل تحولات در حالی رخ می دهد که افکار عمومی نسبت به آن، اطلاع چندانی ندارد، حال آنکه مشارکت فعال و آگاهانه همة شهفرایندان در بحث های مربوط به مشخص جهت و اهداف آینده فناوری ها کاملاً ضروری است.

امّا آیا انجام این بحث ها و تبادل نظرها، اساساً امکان پذیر است، آیا چنین نیست که این پیشرفت های فناوری به نحو اجتناب ناپذیر تحقق خواهد یافت؟

البته برخی از محققان، تمایل دارند که این گونه فکر کنند و همین اندیشه را هم ترویج کنند. به نام مثال، گرگوری استاک از دانشگاه ام.آی.تی، مدعی است که پرسش در این خصوص که آیا این قبیل تحولات فناوری عاقلانه یا مطلوب هستند، حاکی از نوعی بی توجهی و غفلت نسبت به این امر است که در این امور گزینش و انتخاب آزاد و آگاهانه راهی ندارد. این امور نتایج ضروری و اجتناب ناپذیر تحولات ناشی از فناوری هستند، امّا شرایط تا این حد، وخیم نیست و هرچند غول تا مقدار ای از بطری خارج شده، امّا هنوز این امکان وجود دارد که دوباره آن را به بطری بازگرداند و در آنجا کنترلش کرد.

یک واقعیت انکارناپذیر، آن است که طیّ یک قرن اخیر، دانش ما در زمینة اعمال کنترل بر فناوری ها به نحو قابل توجهی افزایش یافته است. به نام نمونه شواهد مربوط به نحوة تعامل ما با سلاح های میکروبی و شیمیایی نشان می دهد که هر چند تا کنترل کامل این قبیل سلاح ها راه زیادی در پیش است، امّا مقدار موفقیت هایی که در این خصوص حاصل شده، چشم گیر بوده است.

به این نکته هم باید توجه داشت که تولید یک یا دو نوزاد طراحی شده، یا دست کاری در بدن چند تن معدود با استفاده از سیستم های روباتیک یا نانوتکنولوژی تفاوت چندانی در اوضاع به وجود نمی آورد. برای آنکه تأثیر این قبیل فناوری ها آشکار گردد، باید آنها در مقیاسی گسترده و تجاری به فعالیت بپردازند و صنایعی بزرگ با پشتوانه های مالی فراوان، در این زمینه فعال شوند. امّا از قضا این دقیقاً همان جایی است که شهفرایندان و مصرف کنندان می توانند اراده و خواست آگاهانة خود را به نمایش بگذارند و خواهان تصویب قوانین و تنظیم مقررات و به کار افتادن سیستم های نظارتی مناسبی شوند که از خطرات بالقوه این فناوری ها می کاهد و در عوض، فواید آنها را تقویت می کند. به این ترتیب، شهفرایندان در همه جا باید درگیر یک بحث سیاسی فراگیر بر سر این نکته شوند که انسان بودن در عصر فناوری های نو به چه معنا است؟

آیا این نوع بحث، منجر به دو قطبی شدن جامعه یا سوءاستفادة گروه های محافظه کار که خواهان محدود کردن افراد و آزادی های آنان هستند، نمی گردد؟

چنین گمان نمی کنم. دلیل این امر، آن است که این فناوری ها چنان نو، تازه و متفاوت از همة الگوهای گذشته هستند که سیاست هایی کاملاً تازه را الزام می کند. نگاهی به فرایند امور در آمریکا، طیّ یک دو سال اخیر، از این نظر بسیار نکته آموز است. به نام مثال، زمانی که بحث شبیه سازی آدمی در کنگرة آمریکا مطرح بود، برخی از جمهوری خواهان (راست های افراطی) خواهان مجاز شمردن این امر شدند، در حالی که شماری از لیبرال ها بر ضرورت تدوین قوانین سخت گیرانه تر برای نظارت بر این تحقیقات، تأکید ورزیدند.

از سوی دیگر، گروه های طرفدار محیط زیست و فمینیست ها هم کاملاً با این نوع شبیه سازی ها به مخالفت برخاستند. شماری از رهبران نهادهای مدنی هم بر این نکته انگشت گذاردند که شهفرایندان باید نهایت هشکمک خود را حفظ کنند و اجازه ندهند از این پیشرفت ها، استفاده ابزاری سودجویانه و افراطی به عمل آید.

به یک اعتبار، مرزبندی میان کسانی است که معتقد هستند همة امور را باید به بازار و نیروهای خودمحور بازار واگذار کرد و از مداخله در کار بازار خودداری کرد و افراد دیگری معتقدند که تصمیمات باید با مشارکت افراد جامعه اتخاذ گردد. به این ترتیب، شهفرایندان اکنون باید به این نکته توجه کنند که اگر در این اندیشه بوده اند که با اقدامی آگاهانه، تأثیری بر جهت امور بگذارند، زمان آن همین امروز است.

تحقیقات شما بیشتر در حوزة مطالعات زیست محیطی بوده، آیا معتقدید که موضوع این فناوری ها هم در قلمرو مباحث زیست محیطی است؟

پاسخ مثبت است. کتاب قبلی من سرانجام طبیعت که به بیست زبان زنده ترجمه شده، به موضوع گرم شدن دمای زمین پرداخته بود. مسئلة اصلی در این کتاب آن بود که تغییراتی که از رهگذر مداخله آدمی در زیست بوم انسان، در شرف پدیدار شدن است، چنان ابعاد بزرگی دارد که اگر همگی ما در مواجهه با آن به همکاری با یکدیگر و مشارکت تمام عیار نپردازیم، نتایج این امر بسیار فاجعه آمیز خواهد بود. در کتاب اخیر هم همین نکته از زاویة دیگری مورد توجه قرار گرفته است.

شما برای کتاب خود، نام کافی است (Enough) را برگزیده اید. این گزینش به چه دلیلی اجرا شده و مضامین مطرح در این کتاب، چه تفاوتی با آثار مشابه در این زمینه دارد؟

اغلب آثاری که با نگاهی نقّادانه در خصوص فناوری های در حال ظهور، قلم فرسایی کرده اند، به نتایج و تبعات عملی یا اجتماعی این تحولات، نظر داشته اند. نظیر اینکه این قبیل فناوری ها نمی توانند به درستی کار کنند و زیان آنها بیش از فایده است، یا آنکه به پیدایش نخبگانی کمک می کنند که ادارة امور را در دست می گیرند و دموکراسی و مشارکت عامه را از بین می برند. این نقدها در جای خود صحیح هستند، امّا به مسئلة موقعیت فردی و هویت آدمی نمی پردازند. نام بس است به همین اعتبار برای کتاب انتخاب شد. پرسش این است که آیا ما به حدّ بیشتری از راحتی مادی، هوش، عمر و ... نیاز داریم، یا آنکه آنچه در اختیار داریم برایمان بس است. پاسخ به این پرسش مستلزم مشارکت عمومی و بهره گیری از خرد جمعی است. اگر ما به موقع به پاسخ این پرسش سخت نپردازیم، فناوری های نو به عوض ما، پاسخ را انتخاب خواهند کرد.

پی نوشت ها :

٭منبع: لندنخبرگزاریجمهوریاسلامیدرلندن.

1. Enough: Genetic Engineering and the End of Human Nature.

منبع: www.mouood.orgمنبع: راسخون

به "مهندسی ژنتیک و خاتمه ماهیت آدمی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مهندسی ژنتیک و خاتمه ماهیت آدمی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید